محل تبلیغات شما

طراز یا جامه نگارهای فسایی 

کلمه طراز از زبان فارسى مشــتق شده و به معناى رودوزى است، بعد ها به ردایى که با رودوزى تزیین مى شد، اطلاق شد ؛ به خصوص لباسى که با رودوزى، روى آن نوشته هایى ایجاد شده باشد. این لباس توسط حکمران یا فرد عالى مقام پوشیده مى شــد. هم چنین این کلمه به معناى کارگاهى است که این نوع البســه در آن جا تهیه مى شد. این پارچه به صاحب منصبان، ماموران دولتى و بعضافرمانروایان کشــورهاى خارجى اعطا مى شــد و نشــان دهنده رضایت و اعتماد فرمانروا به فرد گیرنده آن بود.

پارچه های نگار جامه یا لباس افتخارى یا همان طراز،  از منســوجات نفیس و باارزش در دربار بســیارى از حکمرانان مســلمان بود. بر روى این پارچه، نام ها و ًنشــان هاى خلفا از طریق سوزن دوزى یا شیوه تاپســترى نقش مى شد و در واقع نوشتن نام ها یا اســتفاده از نشان هاى خانوادگى، که مخصوص حکمرانان بود، در حاشــیه لباســى که براى پوشیدن خلفا تهیه مى شد، طراز نام گرفت. این منسوجات براى سلاطین از حریر، دیباى زربفت یا ابریشــم تهیه مى شد. نوشته ها ًغالبا در تار و پود پارچه با نخ هاى گلابتون یا رشته هاى رنگى غیرطلایى، ایجاد مى شــد و رنــگ آنها با رنگ زمینه پارچــه متفاوت بود تا نوشته ها را برجسته تر نمایان سازد.

جغرافیدانان غربی ومسلمان در سفرنامه های خود در خصوص  تولیدات وصادرات شهرستان فســـا می نویسند : 

(( از فسا انواع جامه ها به نواحی مختلف و بخصوص بغداد صادر می گردد و نیز طراز چند رنگه زر بفت كه در سایر نواحی دنیا مانند آن وجود ندارد و پارچه های پر نقش و نگار ، پارچه های پشمی مخصوص لباس خلفا و رجال دولت ، پرده های نقــاشی و قلابــدوزی ، سراپرده های ابریشمــی و چـرمی ، زیــلو ، سجاده ، گلیم ، سفره ها ، خیمه و خرگاه ، مندیلهای شرابی ، فرشهای عالی، مواد رنگ كردن پارچه ها و جز آن ))

 و گای لسترنج در كتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی می نویسد: 

(( شهر فسا در قرن چهارم دومین شهر مهم ولایت دارابگرد واز حیث بزرگی با شیراز برابر بود ،ساختمانهایی نیكو داشت وچوبهایی كه در ساختمانهای آن بكار می بردند از درخت سرو بود، هوایی سالم و بازارهایی معموربا قلعه وخندق وحومه ای وسیع كه تا بیرون شهر كشیده می شد ورطب ،بادام واترج ومیوه های دیگر آن فراوان بود ……در فسا انواع زریهایی كه نام پادشاه به رنگ آبی وسبز مانندپر طاووس در آن بافتـه می شد.تهیه وشهر فسا به ساختن پارچه هایی از موی بزو پارچه های بافته شده از ابریشم خام نیزتهیه قالی وگلیم، سفره ودستمال ، پرده های قلابدوزی (مخصوصا به رنگهای پر طاووسی كه در میان گلابتون بافته می شد)  شهرت فراوان داشت و موادی كه برای رنگ كردن پارچــــه ها استعمال می شد و نیزفرشهای نمد ،خیمه وخــرگاه نیز از فسا صـــادرمی شد))

 در مقاله تاریخ نساجی در دوران اسلامی و چنین نوشته شده :

در فسا پارچه پرده ای از ابریشم و پشم با حاشیه های ویژه به صورت اختصاصی برای امرای وقت یافته می شد. یکی از این نمونه ها که بسیار آسیب دیده و امروز در موزه منسوجات واشنگتن نگه داری می شود، مربوط به سال های 127 تا 132 ه. ق است.

با ذکر این پیشینه  از هزار و دویست سال قبل به دوران پهلوی اول نقبی می زنیم :

جایی که به  نساجی معروف شد ؛ کارخانه سهامی تصفیه پنبه (شرکت جین) در  سال 1305 شمسی در چند هکتار از زمین های کنارستان -  در مجاورت  جوی قنات فیض آباد ، روبه روی باغچه موحدیه - به همت فردی نیک نفس  به نام حسامی ساخته شد  و با ساخت انبارها  و ساختمانی دو طبقه ( بخش  اداری در طبقه بالا و بخش  کارگاهی آن با ماشین آلات آلمانی یا انگلیسی در پایین) تاسیس وفعالیت خود را آغارنمود.

به دلیل قرار گرفتن این کارخانه در بیرون از شهر ، ساختمان کارخانه  با دیوارهای آجری بلند احاطه و راسته ای از درختان توت (پیش رس ) در حاشیه  دیوار کاشته شده بود.

آقایان  عبدالحسین مدرسی ، علی حقی،  دستغیب و ذوالقدر شیرازی  ریاست و آقایان سید احمد رهنما ، محمدعلی رستگار ، شیخ محمد جعفر تقوایی و آقای سیاه زاد کارمندی این مجموعه را در سال های مختلف برعهده داشتند وهمیشه پذیرای دانش آموزان فسا و شهرهای مجاور برای بازدید واردوی علمی بودند.

کارخانه نساجی فسا یا کارخونه پنبه پاک کنی( جدا کردن وش ازغوزه پنبه)و به لهجه فسایی نستاجی از قدیمی ترین کارخانه های کشور و فسا ، نشانگر و نمادی زیبا از تاریخ نساجی و بافندگی در شهرستان فسا بود که بنا به کاهش کشت پنبه و به تعطیلی گرایید.

 سال ها بعد ، در اثر کم دانی وبی تجربه گی اعضای شورای شهرآن زمان و شهردار وقت ازیک سو  و کوتاهی فرمانداری و  عدم برخورد دست اندرکاران و فعالین  فرهنگ شهر  سبب شد تا در عملی شتاب زده ، غیر علمی و فرهنگ زدا ،  ساختمان ارزشمند و زیبای مدل قاجاری کارخانه قدیمی تخریب  و با در هم رسانی!! چند خیابان وچهارراه، فلکه ای بسازند که مردم به مزاح  ابتدا نام چه شود و بعد واژه چه کنم روی آن نهادند تا به این وسیله وبه ضعیف ترین وجه خود به تخریب نساجی اعتراض نمایند.

شوربختانه و با هدف پوشاندن آن اشتباه فراموش نشدنی نام هرچند عظیم و بی همانند غدیر برآن نهادند اما در زبان بسیاری هنوز نام فلکه نساجی رایج است و امیدواریم زمانی برسد که  این نام پیشینه دار و هویت بخش ، رسمی گردد.

 حال پیشنهاد می نماییم که در این فلکه عریض و طویل . نمادی از ظراز  یا نمادهای نساجی  بنیان نهند تا با این عمل ،  تاریخ پرافتخار وهزار واندی ساله ی  صنعت  نساجی وبافندگی را در این شهر کهن پاس بدارند و به این وسیله یاد هنر و زحمات توانفرسای  بافندگان  فسایی از شهری تا عشایری را در ذهن و دیدگان مردمان فسا و گدرندگان از این فلکه  به یادگار گدارند.

شایسته نیست در آن سوی جهان بازدید کنندگان از موزه منسوجات واشتگتن از تاریخ پرافتخار نساجی فسا ، نشانی در خود داشته باشند  ، اما در این کهن دیار نه نامی نه یادی و نه نشانی ازآن صنعت یافت نشود.

گرچه می دانم به دلیل ضعف حافظه تاریخی  ما ایرانیان وبالتبع فسایی ها این پیشنهاد نیز تنها در حد تصدیق و تایید دنبال می شود و بزودی ان را به ورطه فراموشی می گذاریم.

اما همانگونه که امروز و آینده عملکرد اعضای شوراهای شهر و روستا و شهرداران و دهیاران گدشته را در ترازوی نقد می گذارند وبه مدح ویا ذم آنان می پردازند ،دیری نخواهد پایید وجدان های بیدار اجتماع، از یک سو از  اعضای محترم شورای شهر  وشهردارکنونی و از سوی دیگر از اعضای محترم شورای فرهنگ عمومی ، فرهنگدوستان و فعالان عرصه های فرهنگی واجتماعی و. در این خصوص پاسخ و عملکرد خواهند خواست.

هویت تاریخی  را فقط  با نوشتن و خواندن نمی توان حفظ نمود برای هویت سازی باید تاریخ را با نمادها  و المان های دیدنی برای مردمان به تصویر کشید.

طراز یا جامه نگارهای فسایی

خُنب آتشکده - قنب آتشکده فسا

خلبان شادروان سروان عزیزاله فرهی

، ,های ,ها ,فسا ,پارچه ,مى ,می شد ,در این ,و به ,را در ,پارچه های

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آنروز که می آیی...